- سرخه دار
- آکاژور
معنی سرخه دار - جستجوی لغت در جدول جو
- سرخه دار
- درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
- سرخه دار
- سرخ دار، درختی پرشاخ و برگ، مخروطی با برگ های باریک و دراز، همیشه سبز، چوب سرخ رنگ و بلندی پانزده متر که پوست، برگ و دانۀ آن سمی است و چوبش در صنعت به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که آماده است سرش بر دار رود، شخص ماجراجو و پرخاشخر که دل بر کشته شدن بدهد و بر ضد حکومت وقت قیام کند، سربربادرفته، برسرداررفته
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
درختی پرشاخ و برگ، مخروطی با برگ های باریک و دراز، همیشه سبز، چوب سرخ رنگ و بلندی پانزده متر که پوست، برگ و دانۀ آن سمی است و چوبش در صنعت به کار می رود
رتبه و درجه، درجه دارنده
آغاجی
اکلیلیه
ذاکر، عابد و متذکر، مستغفر
آنچه که سایه دارد: درخت سایه دار، حرفی که دو خطی نوشته باشند، غشی سایه زده
که پرز دارد پرزه دار پرزگن پرزناک
حاجب، دربان
آپامه نام روستایی نزدیک تهران
مرز دار حاکم و نگهبان سر حد مرزدار
کیسه ای کوچک که در آن سرمه ریزند، آلت زن شرم زن
مهماندار
کبوتری که خال سیاه در سینه دارد
دارندۀ سپاه، فرمانده سپاه
آنکه دچار لرزه است، لرزه ناک
کیسۀ کوچکی که در آن سرمه می ریزند
دارای درجه، آنچه به چند درجه تقسیم شده، در امور نظامی آنکه دارای رتبۀ نظامی باشد، از سرجوخه تا استوار
آنچه دارای سایه باشد، هر چیزی که سایه بیندازد، سایه ور، سایه افکن، برای مثال صولتت باد سایه دار ظفر / دولتت باد دایگان ملوک (خاقانی - ۴۷۲)
آنکه دچار لرزه است خداوند
دربان، حاجب، کسی که در قدیم در دربار پادشاهان مسئول بار دادن بود
دارای درجه و رتبه، مدرج، دارای تقسیمات جزیی، فردی که دارای درجه نظامی است
درخت پشه غال که پشه را به خود جلب می کند و در آن پشۀ بسیار وجود دارد، درخت پشه، درخت پشه دار، نارون
کسی که در قدیم در دربار پادشاهان و بزرگان مراقب بار یافتن اشخاص بوده، حاجب، دربان، برای مثال آن را که عقل و همت و تدبیر و رای نیست / خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست (سعدی - ۱۶۵)
Shaded, Shady
Forked
затененный , тенистый
раздвоенный
gegabelt
schattiert, schattig
затемнений , тіньовий